محمدمهدی میرزایی-کارشناس مطالعات تروریسم | شهرآرانیوز؛ این جوانان که سرخورده از فعالیت در جبهه ملی و نهضت آزادی و دستگیری و زندانی شدن سران این جریان بودند، هنگامی که سران نهضت آزادی پس از محاکمه در دادگاههای نظامی دوران پهلوی، محکومیت خود را در زندان میگذراندند، خبر تشکیل این سازمان جدید را به سران نهضت آزادی بهویژه مهندس بازرگان رساندند. این جوانان و بسیاری دیگر از افرادی کسانی که به سازمان پیوسته بودند غالبا مذهب را از طریق آثار مهندس بازرگان شناخته بودند.
محمد حنیفنژاد مینویسد: «ابتدا قرآن و گاهی هم نهجالبلاغه میخواندیم و برای بالا بردن سطح اعتقادات افراد، از کتابهای آقای مهندس بازرگان و طالقانی استفاده میکردیم. ما برای وارد شدن به نظریات مارکسیتها، کتابهای آنها را هم مطالعه میکردیم.» و این آشنایی با آثار مارکسیستی سبب شیفتگی سران مجاهدین خلق به این تفکر شده بود به طوری که شهرت داشت که حنیفنژاد در سال ۵۰ در زندان گفته بود: «یک مارکسیست خوب نمیتواند مسلمان خوبی نباشد.»
این افراد بهتدریج و به دلیل دوری از اندیشههای اسلامی و جدا کردن راه خود از مسیر انقلابیون مذهبی و روحانیت اصیل، بلافاصله به دام گرایشهای مارکسیستی و اندیشه مبارزه مسلحانه افتادند. همین ایدئولوژی التقاطی آنان را بلافاصله به انجام اقدامات بدون برنامهریزی و هیجانزده کشاند که حاصلی جز دستگیریهای گسترده از سوی ساواک در سال ۱۳۵۱ و اعدام بنیانگذاران و اعضای کادر مرکزی سازمان نداشت. البته خیانت برخی ردههای سازمان و علیالخصوص مسعود رجوی و رهایی او از اعدام در پی این خیانت، خواندنی است که امید دارم مخاطب این متن با اندکی جستوجو درباره آن نیز مطالعه کند.
از اواسط سال ۱۳۵۲ برخی از سران و کادرهای باقیمانده سازمان به بحث و گفتگو در زمینه ترکیب ایدئولوژی مارکسیسم و اسلام مشغول بودند. با میدانداری فردی به نام تقی شهرام، ناگهان در مهرماه ۱۳۵۴، بیانیهای از سوی این گروه مبنی بر تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان انتشار یافت که در این بیانیه گفته شده بود: «پس از چهار سال مبارزه مسلحانه و دو سال بحث و گفتوگوی ایدئولوژیکی بدین نتیجه رسیدهایم که مارکسیسم تنها فلسفه واقعی انقلاب است.»
در بخش دیگر این بیانیه آمده بود: «در آغاز گمان میکردیم میتوانیم مارکسیسم و اسلام را ترکیب دهیم و فلسفه سیر تاریخ را بدون ماتریالیسم و دیالتیک بپذیریم، اما اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است ما مارکسیسم را انتخاب کردیم، زیرا راه درست و واقعی برای رها ساختن طبقه کارگر زیر سلطه است. از آنجا که اسلام به دلیل اعتقاد به خدا و نبوت و قیامت نمیتواند در ردیف نیروهای بالنده اجتماعی مبشر پیروزی نهایی زحمتکشان و مستضعفان (کارگر-دهقان) بر نظامات طبقاتی استثماری باشد و جامعه تولیدی بیظلم و ستم و بیطبقات برپا سازد، پس اجتماع تولیدی و نفی کامل هر گونه بهرهکشی و ظلم و ستم، اعتقاد و باور عینی قابل حصول اسلام نیست!»
سازمان که پیش از آن نیز به صورت غیررسمی گرایش خود به مارکسیست را عیان کرده بود، به دلیل اینکه بتواند بر موج انقلاب مردم مسلمان سوار شود و از آن بهره ببرد، میکوشید با جعل عنوان «مارکسیست مسلمان»، التقاط خود را پنهان کند لیکن با آشکار شدن واقعیتها مجبور به اعلان رسمی مارکسیست شدن خود شد و حتی افرادی از درون سازمان را که در راه این تغییر ایدئولوژی مقاومت کرده بودند مورد خشم و حذف قرار داد که تحلیل و بررسی زمینهها و علل آن گفتاری جداگانه میطلبد. «مجاهدین خلق» سابق از سال ۱۳۵۴ و اعلام مشی مارکسیستی، «منافقین» خوانده میشدند، اما به دلیل فعالیت مخفیانه و اختلافات و انشعابات شدید، نقش مؤثری در انقلاب مردم و پیروزی آن در سال ۱۳۵۷ نداشتند.
پیروزی انقلاب اسلامی و اقبال گسترده مردم به آن نیز نتوانست منافقین را از خواب غفلت که اکنون طمع قدرت نیز به انحرافات آنان اضافه شده بود بیدار کند؛ بنابراین پس از مدتی مخالفخوانی و نقزنی در مخالفت با قانون اساسی و بعضی احکام اسلامی، با بنیصدر که او نیز سودای قدرت در سر داشت همراه شدند و به منظور ساقطکردن نظام به سمت اقدامات مسلحانه گام برداشتند.
منافقین که در فاز سیاسی و تلاش در تصاحب کرسیهای قدرت با واکنش مردم و رویگردانی مطلق آنان مواجه شده و طعم شکست را چشیده بودند به مقابله مسلحانه با مردم و نظام اسلامی روی آوردند و پس از ناکامی مفتضحانه در تظاهرات مسلحانه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، شروع به ترور مسئولان نظام کردند تا به خیال خود رأس نظام را هدف قرار دهند.
واقعه تروریستی ۶ تیر ۱۳۶۰ و ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب، واقعه ۷ تیر و شهادت آیتا... بهشتی و ۷۲ تن از مسئولان کشور، ترور شهیدان رجایی و باهنر، ترور شهید آیات عظام شهید هاشمینژاد، شهید آیتا... قدوسی، شهدای محراب و ... همگی حکایت از افکار پلید منافقین در عناد با اسلامیت نظام در ایران دارد. این ترورها البته برای منافقین حاصلی در بر نداشت و برخلاف میل آنان، باعث حضور مستحکمتر و بیشتر مردم در صحنه شد؛ بنابراین در مرحله بعد، این ترورها «مردم» را نشانه گرفت و افراد بیگناه بسیاری از زن و مرد و کوچ و بزرگ و پیر و جوان آماج تروریسم کور منافقین شدند که طبق ادعای خود آنان، عدد این ترورها به بیش از ۱۲ هزار نفر میرسد که در میان بیش از ۱۷ هزار شهید ترور کشور، درصد چشمگیری را شامل میشود.
پاسخ نیروها و نهادهای نوپای نظام به این جنایت، بسیار کوبنده بود به طوری که در چند مقطع از جمله ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ همان سال بسیاری از اعضا و کادرهای نظامی گروهک منافقین از جمله موسی خیابانی، فرمانده فاز نظامی منافقین، در درگیریهای خیابانی یا کشف خانههای تیمی به هلاکت رسیدند.
ضربات امنیتی به منافقین در سال ۱۳۶۱ نیز همچنان ادامه داشت، به گونهای که سازمان پس از تلفاتی که در اردیبهشت و مرداد سال ۱۳۶۱ متحمل شد، خانههای تیمی ترور خود را تعطیل، عملیات تروریستی در داخل کشور را محدود و عناصر تروریست را به خارج از کشور و عمدتا به فرانسه منتقل کرد و پس از مدتی، مزدوری برای رژیم بعث عراق را انتخاب کرد. عناصر منافقین تا سال ۱۳۶۴ بهتدریج وارد عراق شدند و پس از ورود مسعود رجوی به عراق و استقبال مقامات رژیم بعث از وی، به صورت رسمی وارد جنگ با مردم و بهاصطلاح به «ارتش خصوصی صدام» تبدیل شدند.
از آن به بعد، عناصر آموزشدیده و مسلح این گروهک از مقر اصلی آن واقع در عراق (پادگان اشرف) وارد ایران شدند و سوژههایی را که از قبل شناسایی کرده بودند هدف ترور قرار میدادند. این افراد غالبا در دام تورهای امنیتی نظام گرفتار یا دستگیر میشدند یا در درگیریها به هلاکت میرسیدند، اما بخشی از آنان نیز با خیانت برخی افراد نفوذی و همکاری سرپلهای فعال سازمان در ایران که هدایت آنان با «تشکیلات منافقین در زندانها» بود، پس از انجام اقدامات تروریستی، از کشور متواری میشدند.
پایان جنگ تحمیلی برای این گروهک چیزی جز ننگ و نکبت در برنداشت؛ بنابراین کوشیدند صدام را به طمع واداشته و وی را متقاعد کردند در حملهای برقآسا میتوانند کار نظام را یکسره کنند. چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۰ منافقین با حمایت هوایی و توپخانهای صدام، منافقین از مرز قصرشیرین به ایران حمله کردند و به خیال اینکه میتوانند سهروزه و با ایجاد وحشت رسانهای کشور را تصاحب کنند، بهسرعت و از طریق جاده آسفالت مسیر مواصلاتی قصرشیرین و کرند غرب به سمت اسلامآباد غرب حرکت کردند و در مسیر از هیچ جنایت و شقاوتی فروگذار نکردند.
پس از آن، در جاده اسلامآباد غرب به سمت کرمانشاه به حرکت درآمدند که در تنگه چهارزبر به سد محکم مقاومت مردمی و رزمندگان اسلام برخورد کردند و تار و مار شدند و دست از پا درازتر به سمت وطن جدیدشان، عراق، فراری شدند. منافقین در این اقدام که در عرف سیاسی همه کشورها در دنیا یک خیانت تمامعیار تلقی میشود متحمل تلفات بسیار سنگینی شدند و همه لشکرها و گردانهای نیروهای مزدور منافقین از هم پاشیدند. در این میان نیز بسیاری از جوانان و زنان و مردان کشورمان را نیز به شهادت رساندند.
پس از ناامیدی از اینگونه اقدامات، وارد فاز عملیات تروریستی هدفمند و انتقام از کسانی شدند که روزگاری این گروه را در کشور رسوا کرده و جلو جنایات آنان را گرفته بودند، افرادی نظیر شهید سید اسدا... لاجوردی که از سمت قضایی سابق خود بازنشسته شده بود و در بازار تهران مغازه روسریبافی داشت و شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، جانشین فرمانده وقت ستادکل نیروهای مسلح که مانند بسیاری دیگر از مسئولان کشور فاقد هرگونه حلقه محافظتی بود.
آشکار شدن ناتوانی منافقین در اقداماتی که گذشت و بینتیجه ماندن مطلق این اقدامات، بهتدریج منافقین را به سوی اقدامات دیگری از قبیل جاسوسی و پیگیری خط ناامنی داخلی و ایجاد اغتشاش در داخل کشور سوق داد. هرچند اقدامات تروریستی به عنوان مشخصهای جدانشدنی از منافقین نیز همیشه همراه آنان بود و گاهی جنایتی را بدین طریق رقم میزدند.
خمپارهاندازیهای بیهدف در تهران در اواخر دهه ۷۰، اقدام تروریستی در حرم مطهر رضوی در سال ۱۳۷۳، جاسوسی به نفع بیگانگان بهویژه آمریکا در شانتاژ و ارائه اطلاعات غلط به آنان درباره مسئله انرژی هستهای و تسلیحات نظامی کشور، ایجاد فضای شایعه و و دامنزدن به نارضایتیها و اغتشاشاتی که بهویژه پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ در کشور پدید آمد، اقدامات ایذایی علیه مسئولان کشورمان در سفرهای خارجی و ... گوشهای از اقدامات منافقین علیه ملت و مملکت ایران پس از شکستهای قبلی بود که این اقدامات نیز تا امروز برای آنان بینتیجه مانده است.
منافقین پس از سرنگونی حامی اصلی خود یعنی صدام و اضمحلال رژیم بعث عراق، سالها آوارگی و بیچارگی را تجربه کردند و نیز سالها به صورت مستقیم تحت نظارت نیروهای آمریکایی در عراق نگهداری میشدند. هماکنون مقر اصلی پیادهنظام منافقین در شهر مانز در کشور آلبانی و در مجاورت پایتخت این کشور است که سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل، عربستان و برخی کشورهای اروپایی با تجهیز و بهروزرسانی این عناصر فرسوده و خسته، میکوشند آنان را در مسیر اهداف ضدحقوقبشری، موجسواری رسانهای، ایجاد نارضایتی و تولید و پخش شایعات استفاده کنند و منافقین امروزه علاوه بر نقش جاسوسی که سابقه طولانیای در آن دارند به طور رسمی به «ارتش سایبری استکبار» تبدیل شدهاند.